چگونه پوتین به فریب ترامپ مشغول است؟
اکوایران: ویتکاف، یک سرمایهدار حوزه املاک که هیچ تجربه قبلی در سیاست یا دیپلماسی ندارد، در تلاش است تا با یک سرهنگ سابق کاگب که عمر سیاسیاش از پنج رئیسجمهور آمریکا، هشت نخستوزیر بریتانیا، سه رهبر چین و شش دبیرکل ناتو بیشتر بوده و شخصاً با بسیاری از آنها مذاکره کرده است، به توافق برسد.

به گزارش اکوایران، رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، در حال پی بردن به این واقعیت است که ارتباط برقرار کردن با رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، به آن آسانی که تصور میکرده نیست.
تلاشهای دولت ترامپ برای دستیابی به توافق آتشبس در اوکراین، علیرغم موجی از فعالیتهای دیپلماتیک، عمدتاً متوقف شده است.
بر اساس گزارش سیانان، از زمان بازگشت به کاخ سفید، ترامپ دستکم دو تماس طولانی تلفنی با پوتین داشته و بارها فرستادهاش، استیو ویتکاف را برای ملاقات حضوری با رهبر روسیه به مسکو اعزام کرده است که آخرین سفر او روز جمعه انجام شد.
همانطور که برای بسیاری از ناظران کرملین قابل پیشبینی بود، هیچیک از این دیدارها به توافقی منجر نشد. نه تنها ویتکاف دست خالی بازگشت، بلکه چندین موضع کلیدی کرملین را نیز تکرار کرد.
طبق گفته مقاماتی که در جریان جزئیات قرار دارند، آخرین پیشنهاد ایالات متحده شامل به رسمیت شناختن کنترل روسیه بر کریمه میشود، که برای اوکراین و متحدان اروپاییاش خط قرمز محسوب میشود.
آنجلا استنت، کارشناس سیاست خارجی و مقام سابق اطلاعات ملی در امور روسیه و اوراسیا در شورای اطلاعات ملی ایالات متحده، به سیانان گفت: «من میگویم مذاکرات از دیدگاه پوتین بسیار خوب پیش میرود. او هیچ قصدی برای توقف جنگ ندارد، اما چیزی که میخواهد و در حال به دست آوردن آن است، احیای روابط دیپلماتیک آمریکا و روسیه است.»
جان لاو، رئیس سیاست خارجی در مرکز استراتژیهای اوراسیای نوین، یک اندیشکده مستقر در لندن و واشنگتن، نیز گفت: «پوتین بازی صبر و انتظار را دنبال میکند، چون معتقد است زمان به نفع اوست و میتواند اوکراین را به موقعیتی نامطلوبتر بکشاند و با کمک واشنگتن، کییف و متحدان اروپاییاش را متقاعد کند که هیچ جایگزینی جز پذیرش توافق صلح طبق شرایط روسیه وجود ندارد.»
ایستادگی، چانهزنی بر سر هر جزئیات، یا گفتن «نه» بدون بیان صریح آن، تاکتیک کلاسیکی است که پوتین و مذاکرهکنندگان ارشدش در گذشته، از جمله در مذاکرات آتشبس سوریه، بهکار گرفتهاند.
مشخص نیست که آیا دولت ترامپ این رفتار را پیشبینی نکرده چون تخصص لازم برای انتظار چنین رفتارهایی را نداشته، یا اینکه عمداً تصمیم گرفته همراهی کند.
استنت افزود که سخنان ترامپ از زمان بازگشت به قدرت نشان میدهد که او جهان را مشابه دیدگاه پوتین میبیند. جهانی متشکل از چند قدرت بزرگ که سایر کشورهای کوچکتر باید به آنها تمکین کنند.
او گفت: «ترامپ درباره رقابت قدرتهای بزرگ (بین چین و ایالات متحده) صحبت میکند، اینکه باید بتواند کانادا، گرینلند و پاناما را تصرف کند، و از دیدگاه پوتین، این اشکالی ندارد. به خاطر داشته باشید که پوتین هیچگاه ترامپ را برای هیچیک از این موارد مورد انتقاد قرار نداده است.»
در نهایت، ترامپ آشکارا نشان داده که علاقه چندانی به آینده اوکراین ندارد. حتی گفته است که «شاید روزی اوکراین متعلق به روسیه شود.»
بنابراین، اگر پوتین همچنان روند مذاکرات را طولانی کند، ممکن است این کار راهی برای خروج ترامپ فراهم کند.
لاو گفت که آموزشهای کاگب پوتین بر رویکرد او به مذاکرات تأثیر گذاشته است.
او گفت: «پوتین شغل خود در کاگب را “کار با مردم” توصیف کرده بود. او در هنر فریب دادن طرفهای مذاکره آموزش دیده است. معروف است که او برای مذاکرات با دقت زیاد آماده میشود و در جزئیات مهارت دارد.» لاو افزود که رهبر روسیه «در لحظه واکنش سریعی دارد و میتواند در آن واحد هم مجذوبکننده باشد و هم ترس ایجاد کند.»
طبق گفته کالینا ژکووا، دانشیار دانشگاه کالج لندن (UCL) و متخصص سیاست خارجی روسیه، پوتین پیشتر نیز از این تکنیک در تعامل با ترامپ استفاده کرده بود.
زمانی که این دو در سال ۲۰۱۸ در هلسینکی دیدار کردند، پوتین در جریان کنفرانس خبری، توپی از جام جهانی ۲۰۱۸ به ترامپ داد و گفت: «اکنون توپ در زمین شماست»، اشارهای به تلاش برای بهبود روابط پرتنش ایالات متحده و روسیه.
ژکووا گفت: «این حرکت نشاندهنده رویکرد محاسبهشده “چشم در برابر چشم” پوتین بود که دیپلماسی را همچون یک بازی با برندهها و بازندهها میبیند. او به احتمال زیاد میدانست که طرف مقابلش فردی با خودبینی شکننده است که به راحتی تحت تأثیر حرکات نمایشی و هدایا قرار میگیرد.»
او افزود که این نشست به طور گسترده به عنوان پیروزی برای پوتین تلقی شد، چرا که ترامپ از محکوم کردن دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ ایالات متحده خودداری کرد، گزارشهای اطلاعاتی آمریکا را نادیده گرفت و عملاً جانب کرملین را گرفت.
پوتین ترفندهای زیادی در جعبه ابزار دیپلماتیک خود دارد. او دوست دارد با تأخیر در جلسات، گاهی تا چندین ساعت، طرف مقابلش را منتظر بگذارد.
او اغلب با ایجاد موقعیتهای آشفته گزینههای بیشتری برای خود ایجاد میکند و میتواند هر زمان که به نفعش باشد نظرش را تغییر دهد، چیزی که مذاکره با او را بسیار دشوارتر میکند.
او همچنین به استفاده از روشهای دیگر برای ابراز قدرت خود شهرت دارد. برای مثال، ژکووا گفت: «در سال ۲۰۰۷، پوتین اجازه داد سگ لابرادورش در جریان یک عکاسی به (آنگلا) مرکل، صدراعظم آلمان، نزدیک شود؛ در حالی که ترس او از سگها پیش از جلسه به مقامات روسی اطلاع داده شده بود.»
ویتکاف، یک سرمایهدار حوزه املاک که هیچ تجربه قبلی در سیاست یا دیپلماسی ندارد، در تلاش است تا با یک سرهنگ سابق کاگب که عمر سیاسیاش از پنج رئیسجمهور آمریکا، هشت نخستوزیر بریتانیا، سه رهبر چین و شش دبیرکل ناتو بیشتر بوده و شخصاً با بسیاری از آنها مذاکره کرده است، به توافق برسد.
استنت به این نکته اشاره کرد که ژنرال کیت کلاگ، که به طور رسمی فرستاده ویژه ترامپ برای اوکراین و روسیه بود، تا حد زیادی در مذاکرات با روسیه کنار گذاشته شده است؛ با وجود اینکه، به گفته او، بیشترین تجربه مرتبط را داشته است.
او گفت: «البته او یک ژنرال است، نه یک دیپلمات، اما حداقل تجربهای در کار با روسیه و تحلیل این مسائل دارد. با این حال، او تنها به امور اوکراین میپردازد.»
این ناهماهنگی در میزان تخصص، فراتر از ویتکاف در کل تیم مذاکرهکننده آمریکا نیز دیده میشود.
به جای کلاگ، ویتکاف در برخی سفرهای خود با وزیر امور خارجه، مارکو روبیو، و مشاور امنیت ملی، مایک والتز، همراه بود. هر دوی آنها سیاستمدارانی باتجربه هستند، اما هیچ سابقه موفقی در زمینه کار با روسیه ندارند.
در مقابل، هیات روسی شامل سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، یوری اوشاکوف، سفیر پیشین در واشنگتن، و کیریل دیمیتریف، رئیس صندوق سرمایهگذاری ملی روسیه بود که در دانشگاههای استنفورد و هاروارد تحصیل کرده است. هر سه نفر به زبان انگلیسی مسلط هستند و دیپلماتهایی باتجربهاند که میدانند چگونه با آمریکاییها مذاکره کنند.
آمریکا ممکن است به زودی «کنار برود»
به نظر میرسد مسکو در حال وقتکشی است به امید آنکه ترامپ صبر خود را از دست بدهد و از هدف پایان دادن به جنگ منصرف شود.
نشانههایی از این روند از هماکنون در حال ظهور است: روبیو هفته گذشته گفت که اگر نشانهای از پیشرفت دیده نشود ایالات متحده ممکن است طی «چند روز» آینده از مذاکرات کنار بکشد. همچنین سیانان این هفته گزارش داد که ترامپ از عدم پیشرفت خسته شده و در محافل خصوصی به مشاورانش گفته است که میانجیگری در این توافق سختتر از آن چیزی بوده که انتظار داشت.
جنیفر کاواناگ، مدیر تحلیل نظامی در اندیشکده «اولویتهای دفاعی» که طرفدار سیاست خارجی محدودتر برای ایالات متحده است، گفت: «دولت ترامپ مشتاق دستیابی به توافق است، اما حاضر نیست بهای سنگینی برای آن پرداخت کند. نه تضمینهای امنیتی آمریکا، نه اعزام نیروی زمینی، و حتی حاضر نیست کمکهای نظامی به اوکراین را به عنوان اهرم فشار برای مجبور کردن روسیه به امتیازدهی افزایش دهد.»
او افزود که برای ترامپ، خروج آمریکا از مسئله اوکراین و تثبیت روابط با روسیه از دستیابی به صلح مهمتر است.
پوتین این را میداند. حملات عمده اخیر روسیه علیه اوکراین، از جمله حمله به کییف، نشاندهنده این باور کرملین است که اهرم فشاری که آمریکا دارد یا مایل به استفاده از آن است، محدود است.
البته ترامپ اولین رئیسجمهور آمریکا نیست که باور داشته میتواند روابط خوبی با روسیه برقرار کند.
سام گرین، مدیر بخش تابآوری دموکراتیک در مرکز تحلیل سیاست اروپایی، گفت: «هر دولتی در آمریکا که من به خاطر دارم، با این ایده روی کار آمده که قرار است تنظیمی مجدد در روابط با روسیه انجام دهد و همه آنها همین واژه را به کار میبردند، اینکه فرصت دارند فصل جدیدی آغاز کنند. و همه آنها اشتباه میکردند.»
گرین، که همچنین استاد سیاست روسیه در کالج کینگ لندن است، افزود: «این رشته از شکستها باعث شده مسکو آمریکا را کشوری ذاتاً بیثبات و غیرقابل اتکا بداند.»
برخی از رؤسای جمهور سابق تلاش کردند روابط شخصی با پوتین برقرار کنند. جرج دبلیو بوش پوتین را به مزرعهاش در کراوفورد تگزاس دعوت کرد و او را با وانت فورد شخصیاش گرداند. بوش بعدها نوشت: «به چشمان او نگاه کردم و توانستم حس کنم که روحش را درک کردهام.»
اما در حالی که پوتین در ابتدا برای همکاری با دولت بوش ابراز تمایل کرد و نخستین رهبر جهانی بود که پس از حملات ۱۱ سپتامبر با بوش تماس گرفت، روابطشان خیلی زود به تیرگی گرایید.
استنت گفت: «فکر میکنم دلیل واقعی شکست آن بازتنظیم این بود که پوتین میخواست ایالات متحده روسیه را به عنوان یک قدرت برابر به رسمیت بشناسد و بپذیرد که روسیه حق دارد در کشورهای پساشوروی حوزه نفوذ داشته باشد. و این چیزی نبود که دولت بوش آماده پذیرش آن باشد.»
دولتهای دیگر آمریکا رویکرد متفاوتی را امتحان کردند؛ آنها سعی کردند با دعوت روسیه به نهادهای جهانی، این کشور را به همکاری بیشتر علاقهمند کنند؛ مانند پیوستن روسیه به گروه G7 در سال ۱۹۹۷ در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون یا پیوستن به سازمان تجارت جهانی (WTO) در سال ۲۰۱۲ تحت دولت اوباما.
گرین گفت: «و این هم جواب نداد، عمدتاً به این دلیل که هر دو طرف در طول زمان عمق گسست ساختاری بین غرب و مسیری که روسیه در پیش گرفته بود را دستکم گرفتند.»
روابط آمریکا و روسیه در دوران اوباما تا حدی آرامتر شد اما عمدتاً به این دلیل که پوتین در بخشی از این دوران رسماً در رأس قدرت نبود. او در سال ۲۰۰۸ به دلیل محدودیتهای دوره ریاستجمهوری، کنار رفت و نخستوزیر شد. پوتین در سال ۲۰۱۲ به ریاستجمهوری بازگشت و از آن زمان قانون اساسی را تغییر داده است.
کارشناسان میگویند مشکل اصلی این است که ایالات متحده و روسیه — چه امروز و چه در دهههای گذشته — واقعاً یکدیگر را درک نکردهاند.
گرین گفت: «فکر نمیکنم اکثر دولتهای آمریکا واقعاً عمق تغییر مسیر روسیه به سوی نه تنها اقتدارگرایی، بلکه نوعی از اقتدارگرایی که وجود قدرت غرب و بهویژه وحدت فراسوی آتلانتیک را تهدیدی جدی برای منافع خود میداند، را درک کرده باشند.»
توماس گراهام، عضو برجسته شورای روابط خارجی که از ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ مدیر ارشد امور روسیه در شورای امنیت ملی آمریکا بود، گفت: «اشتباه کلیدی روسایجمهور آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این بود که فکر کردند میتوانند یک شراکت استراتژیک گسترده با روسیه ایجاد کنند.»
به گفته او: «من معتقدم با توجه به منافع، تاریخ و سنتهای روسیه، چنین چیزی هرگز واقعاً امکانپذیر نبود. بنابراین ما امکانات همکاری را بیش از حد بزرگ جلوه دادیم و وقتی به نتیجه نرسیدیم، به شدت ناامید شدیم.»
گراهام، که به عنوان دستیار ویژه جورج بوش نیز خدمت کرده است، افزود: «تنها راه پیشرو این است که بپذیریم روسیه و ایالات متحده همیشه رابطهای پیچیده و رقابتی خواهند داشت.»
او توضیح داد: «باید به خاطر داشت که شکلهای مختلفی از رقابت وجود دارد. ما میتوانیم نوعی رابطه عمیقاً خصمانه داشته باشیم، مثل وضعیتی که اکنون شاهد آن هستیم، با ریسک غیرقابل قبول بالای برخورد نظامی بین روسیه و آمریکا… یا میتوانیم چیزی داشته باشیم که من آن را «همزیستی رقابتی» مینامم؛ جایی که رقابت عمدتاً در حوزههای اقتصادی، تجاری، فرهنگی، ایدئولوژیک و دیپلماتیک باشد و نه لزوماً در عرصه نظامی.»
نکتهای که گراهام و دیگران بر آن تأکید دارند این است که روسیه ناپدید نخواهد شد. این کشور همچنان وجود خواهد داشت و نسبت به امنیت اروپا، اوکراین و رقابت با جهان غرب علاقه و تمایل خواهد داشت.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری/ مایک والتز سفیر آمریکا در سازمان ملل؛ مارکو روبیو مشاور امنیت ملی جدید
-
لشکرکشی ارتش سازمانهای مردم نهاد چین برای سرکوب انتقادات در سازمان ملل
-
علت به تعویق افتادن مذاکرات ایران و آمریکا مشخص شد
-
نامه مهم به رئیس جمهور درباره اطلاعیه بانک مرکزی درباره صرافیهای ارز دیجیتال
-
تهدید ترامپ علیه کشورهایی که نفت ایران را خریداری میکنند
-
سقوط آزاد قیمت طلای جهانی
-
چگونه پوتین به فریب ترامپ مشغول است؟
-
سیگنال احتیاط در بازار سرمایه/ قیمت دلار در پشت خط بالا رفت
-
فوری/ مذاکرات ایران و آمریکا به تعویق افتاد