از حدود سال‌های دهه ۸۰ میلادی اقتصاد نئوکلاسیک قدرت بلامنازع علم اقتصاد بوده است. این روند چند دهه ادامه پیدا کرد تا جایی که بحران ۲۰۰۸ به وقوع پیوست.

«فردگرایی» و «عقلانیت» از فروض اصلی اقتصاد نئوکلاسیک یا همان اقتصاد جریان اصلی است. در طول دهه‌های گذشته این دو فرض از سوی برخی اقتصاددانان مورد تشکیک قرار گرفته است. اقتصاددانان رفتاری با اینکه انسان با تعداد بی شماری خطای شناختی مواجه است، اصل عقلانیت کامل را رد کرده و عنوان عقلانیت محدود را جایگزین آن کرده است.

 مکتب فکری نئوکلاسیک بر اساس مبانی خود، سیاست‌هایی را هم به کشورها به ویژه کشورهای در حال توسعه پیشنهاد می‌دهد. تجربه اجرای این سیاست‌ها نیز با شکست‌ها و موفقیت‌هایی همراه بوده است. اقتصاددانان نهادگرا هم با اشاره به اهمیت نهاد در اقتصاد و سیاست‌گذاری؛ از غفلت اقتصاددانان نئوکلاسیک از نهاد‌ها انتقاد کرده‌اند.

نابرابری نیز از جمله موادی است اقتصاددانان از جمله نئوکلاسیک ها در چند سال اخیر به اهمیت ان پی برده‌اند، این در حالیست که در دهه های گذشته تر چنین نبود.

علیرغم اینکه جریان اصلی خود را تا حدی تغییر داده است، برخی از اقتصاددانان معتقدند تغییراتی که ناشی از انتقادات اقتصاد رفتاری، اقتصاد نئوکینزی و نهادگرایی در علم اقتصاد جریان اصلی ایجاد شده کافی نبوده است.

اکوایران در گفت وگویی با محسن جاودانی عضو هیئت علمی اقتصاد دانشگاه سایمون فریزر کانادا به بررسی چالش‌های جریان اصلی علم اقتصاد پرداخته است.