به گزارش اکوایران، حتی با در نظر گرفتن استانداردهای معمول دونالد ترامپ، صد روز نخست ریاست‌جمهوری‌اش آشفته، بی‌ثبات و پرتنش بوده است. این مسئله به‌ویژه در حوزه سیاست خارجی صادق است؛ جایی که ترامپ تلاش کرده در مدت‌زمانی کوتاه (و تا این لحظه ناکام) به توافق‌هایی برای پایان دادن به جنگ‌های اوکراین و غزه برسد، بیش از ۲۰۰ مهاجر را به زندان‌هایی در السالوادور دیپورت کرده و جنگ تجاری‌ای را علیه بیشتر کشورهای جهان (به‌ویژه چین) آغاز کرده است.

فارن‌پالسی در مقاله‌ای به تحلیل صد روز اول ریاست جمهوری ترامپ و مهم‌ترین مهره‌های دولت او پرداخته است. این مقاله در دو قسمت منتشر شده که در ادامه قسمت اول آن را می‌خوانید.

تا اینجای کار، برخلاف دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش، تغییرات کمتری در رده‌های بالای دولت او صورت گرفته، و چند چهره کلیدی به‌عنوان بازیگران اصلی شکل‌دهنده و مجری اولویت‌های ژئوپولیتیکی‌اش ظاهر شده‌اند. برخی دیگر نیز که در هفته‌های نخست ژانویه قرار بود نقش تأثیرگذاری داشته باشند، عملاً به حاشیه رانده شده‌اند.

در این میان، یک نام وجود دارد که شاید انتظار داشتید در این فهرست باشد اما ما تصمیم گرفتیم آن را وارد نکنیم: ایلان ماسک. ثروتمندترین مرد جهان با کمک‌های مالی چندصد میلیون دلاری به کمپین انتخاباتی، نقشی پرنفوذ و تقریباً همه‌جا حاضر در دولت ترامپ پیدا کرد؛ از جمله مشارکت در تماس‌های تلفنی با رهبران خارجی، برگزاری جلسات سطح بالا در پنتاگون و آژانس امنیت ملی، و حتی دیدار حضوری با نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند.

با این حال، نفوذ ماسک در روابط جهانی واشنگتن در هفته‌های اخیر کاهش یافته و جای خود را به اولویت‌های داخلی وزارتخانه غیررسمی او یعنی «وزارت بهره‌وری دولت» (با نام اختصاری DOGE) داده است، البته همراه با سیل بی‌وقفه‌ای از پست‌های طرفدار ترامپ در شبکه اجتماعی‌اش، ایکس. علاوه بر این، نقش ماسک به‌عنوان «کارمند ویژه دولت» دارای محدودیت زمانی ۱۳۰ روزه است که حدود یک ماه دیگر به پایان می‌رسد، و ترامپ و حلقه نزدیکانش اشاره کرده‌اند که احتمالاً پس از آن کنار گذاشته خواهد شد.

جدا از ماسک، باید از مشاور امنیت ملی، مایک والتز نیز یاد کرد. تأثیر نسبتاً محدود او تاکنون، به‌ویژه در مقایسه با پیشینیانش مانند جیک سالیوان، قابل توجه است؛ اما او در این فهرست قرار نگرفته، چون هنوز برای قضاوت نهایی درباره موقعیتش زود است. البته والتز نقش ناخوشایند و پررنگی در ماجرای «سیگنال‌گیت»؛ به‌عنوان عضوی از کابینه که جفری گلدبرگ، سردبیر مجله آتلانتیک را به گروه چت اضافه کرد، داشت اما تمرکز انتقادها اکنون بیشتر متوجه پیت هگست شده است.

photo_2025-04-29_19-00-24

با این اوصاف، در ادامه افرادی را معرفی می‌کنیم که به نظر می‌رسد ترامپ برای اجرای اولویت‌هایش به آن‌ها اعتماد دارد و آن‌هایی که اعتمادش را از دست داده‌اند:

1. پیتر ناوارو

پیتر ناوارو، مشاور ترامپ در امور تجارت و تولید، مغز متفکر سیاست تجاری پرهزینه و فاجعه‌بار دولت اوس، البته بعد از خود ترامپ. این وضعیت تا اوایل این ماه ادامه داشت، تا زمانی که ترامپ از لبهٔ آغاز جنگ تجاری همه‌جانبه با جهان عقب‌نشینی کرد و ناوارو ظاهراً به حاشیه رانده شد.

imrs.php

ناوارو در دولت اول ترامپ نیز حضور داشت و همان دیدگاه‌های تند تجاری را دنبال می‌کرد، اما آن زمان نفوذ زیادی نداشت چون آن دولت پر بود از اقتصاددانان سنتی‌تری مانند استیون منوچین، گری کوهن، و ویلبور راس. با این حال، تصمیم ناوارو در سال ۲۰۲۲ برای نادیده گرفتن احضاریهٔ کنگره جهت شهادت و ارائه اسناد به کمیته تحقیقاتی ۶ ژانویه، که نهایتاً منجر به گذراندن چهار ماه زندان شد، ظاهراً وفاداری‌اش را به حدی ثابت کرد که توانست در دولت دوم ترامپ پست بگیرد.

این بار، ناوارو نقش بسیار پررنگ‌تری دارد، و اغلب بدون آن‌که مشاوران دیگر مانعش شوند. البته بازار به‌طور قاطع ایده‌هایش را رد کرده است. ناوارو با ترکیبی از سوءدرک عمیق درباره سازوکار تجارت و علاقه‌اش به تعرفه‌های وارداتی برای شرکت‌های آمریکایی، نظر ترامپ را جلب می‌کند؛ گویی تعرفه‌ها راه‌حل همه چیزند، حتی برای چیزهایی که شاید اصلاً نیازی به اصلاح ندارند.

اما با آغاز بروز پیامدهای جنگ تجاری موردنظر ناوارو، و واکنش شدید بازارهای سهام و به‌ویژه اوراق قرضه جهانی، مقاماتی با رویکرد بازاری‌تر مانند اسکات بسنت، وزیر خزانه‌داری، به جایگاه مؤثرتری رسیده‌اند، دست‌کم فعلاً. ترامپ از شدیدترین اقدامات تجاری خود عقب کشیده و درهای مذاکره دوجانبه با ده‌ها کشور را باز کرده است. یکی از نشانه‌های کاهش نفوذ ناوارو این است که حتی ایلان ماسک هم او را «احمق» می‌داند.

2. اسکات بسنت

اسکات بسنت، یک کهنه‌کار وال‌استریت که در دوره کمپین به ترامپ مشاوره می‌داد و اکنون وزیر خزانه‌داری است، تفاوت زیادی با ناوارو دارد. او تحلیل دقیقی از ریشه‌ها و پیامدهای عدم توازن در اقتصاد جهانی ارائه داده و طرفدار اصلاحات حساب‌شده در سیستم تجارت جهانی (بدون از بین بردن مزایای آن) است. نفوذ او پس از اجرای آشفته تعرفه‌های «روز آزادی» در دوم آوریل که تقریباً کل جهان را هدف قرار داد، بیشتر نمایان شد.

اسکات بسنت

یک هفته بعد، با عقب‌نشینی نسبی ترامپ از بیشتر تعرفه‌ها و چرخش او به‌سوی استفاده از تعرفه به‌عنوان اهرم مذاکره (و نه هدف نهایی)، جایگاه بسنت تثبیت شد. جایگاه او در رأس نظام مالی جهانی و به‌عنوان ناظر دلار آمریکا نیز در شرایطی که بازارهای جهانی به امنیت دلار و جذابیت اوراق خزانه‌داری آمریکا شک کرده‌اند، به او صدایی قدرتمندتر داده است.

به نظر می‌رسد اسکات بسنت یکی از ایده‌پردازان تلاش‌های اخیر دولت ترامپ برای معنا بخشیدن به سیاست تجاری‌اش باشد؛ تلاشی برای استفاده از مذاکرات دوجانبه با ده‌ها کشور برای به حاشیه راندن نفوذ اقتصادی چین. کاری که تنها با اعمال تعرفه‌های یک‌جانبه آمریکا به سختی ممکن است.

3. استیو ویتکاف

استیو ویتکاف، سرمایه‌دار حوزه املاک و دوست دیرینه ترامپ، بدون داشتن هیچ سابقه‌ای در دولت یا دیپلماسی، به مذاکره‌کننده اصلی دولت جدید در طیف وسیعی از بحران‌های عمده سیاست خارجی تبدیل شده است. ویتکاف، که ترامپ ابتدا او را به عنوان نماینده ویژه در خاورمیانه منصوب کرده بود، حتی پیش از آغاز به کار رسمی ترامپ، در برقراری یک آتش‌بس تقریباً دوماهه بین اسرائیل و حماس نقش داشت. اما از زمان شکست آن توافق، در احیای مجدد آتش‌بس در غزه موفق نبوده است.

استیو ویتکاف

ویتکاف همچنین نفر اصلی دولت ترامپ در مذاکرات برای پایان دادن به جنگ اوکراین بوده است. رویکرد او در این مذاکرات جنجالی شده است. ویتکاف دیدگاه‌های نزدیک به روایت‌های کرملین را درباره جنگ تکرار کرده که باعث خشم ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، و نگرانی جدی متحدان آمریکا و قانونگذاران حامی اوکراین در واشنگتن شده است. زلنسکی اخیراً ویتکاف را به «انتشار خطرناک روایت‌های روسی» متهم کرده است.

تلاش‌های دولت ترامپ برای پایان دادن به جنگ اوکراین تاکنون پیشرفت چندانی نداشته و رئیس‌جمهور آمریکا نیز علناً اشاره کرده که ممکن است ایالات متحده به زودی از مذاکرات (و حتی خود جنگ) عقب بکشد.

در این میان، ترامپ همچنان ویتکاف را یک معامله‌گر فوق‌العاده می‌داند و مدام وظایف جدیدی به کارنامه دیپلماتیک او اضافه می‌کند. ویتکاف اخیراً مسئولیت هدایت مذاکرات بر سر برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را هم بر عهده گرفته است. هدف دولت این است که توافقی به دست آید که مانع از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای شود.

با این حال، ویتکاف پیام‌های متناقضی درباره اینکه آیا ایالات متحده می‌خواهد ایران برنامه هسته‌ای خود را محدود کند یا کاملاً از بین ببرد، ارسال کرده است. مذاکرات هنوز در مراحل اولیه قرار دارد، اما ترامپ گفته اگر توافقی حاصل نشود، آمریکا و اسرائیل ممکن است اقدام نظامی کنند.

نفوذ بسیار بالای ویتکاف در دولت جدید، نشان‌دهنده رویکرد غیرمتعارف ترامپ در سیاست خارجی و گرایش او به سپردن مناصب کلیدی به افرادی بی‌تجربه اما وفادار است.

سناتور دموکرات کالیفرنیا، آدام شیف، اخیراً به نشریه Foreign Policy گفته که ویتکاف را «وزیر خارجه واقعی» دولت ترامپ می‌داند و اظهار کرده که ویتکاف «نقش بسیار بزرگ‌تری هم در خاورمیانه و هم در روسیه» نسبت به وزیر خارجه رسمی، مارکو روبیو دارد.

4. جی. دی. ونس

تعداد کمی از مقامات ترامپ مانند جی. دی. ونس، معاون رئیس جمهور، الهام‌بخش انبوهی از میم‌ها بوده‌اند؛ کسی که به عنوان معاون ترامپ، همیشه انتظار می‌رفت هنگام بحث در مورد دستور کار رئیس خود به متن پایبند باشد. اما ونس در ماه‌های اخیر به طور کامل سیاست خارجی متعصبانه و تهاجمی دولت را تجسم بخشیده است، زیرا او به دنبال تثبیت خود به عنوان سگ نگهبان وفادار ترامپ در مجامع عمومی است.

کنفرانس امنیتی مونیخ

اولین بار در کنفرانس امنیتی مونیخ در ماه فوریه، ونس با یک سخنرانی بسیار غیرمعمول، قانونگذاران اروپایی را با یک سخنرانی غافلگیرانه که نشان داد دولت دوم ترامپ به طور چشمگیری روابط فراآتلانتیک را به هم می‌ریزد، متحیر کرد. ونس دوباره خود را به عنوان سگ نگهبان اصلی در جریان بازدید پر سر و صدای زلنسکی از کاخ سفید در اواخر ماه فوریه قرار داد. پس از اینکه ترامپ و زلنسکی به مدت ۲۲ دقیقه عمدتاً ساکت نشستند، ونس با پرخاشگری وارد بحث شد و زمینه را برای رهبر آمریکا فراهم کرد تا در یک رویارویی انفجاری و عمومی، با صدای بلند همتای اوکراینی خود را سرزنش کنند.

اخیراً، ونس چهره برخی از جنجالی‌ترین پیشنهادهای سیاست خارجی ترامپ بوده است، از جمله رهبری مشتاقانه سفری به گرینلند را به عهده گرفت. (طبق گزارش رسانه‌های دانمارکی، پیش از این سفر، نمایندگان دولت ایالات متحده برای یافتن گرینلندی‌هایی که مایل به پذیرش بانوی دوم، اوشا ونس، باشند، تلاش زیادی کردند) همانطور که انتظار می‌رفت، ونس تنها بر ماموریت خود تأکید کرد.

5. استفان میلر

رسوایی «سیگنال‌گیت» که ماه گذشته واشنگتن را به آشوب کشید، فقط یک افشاگری خیره‌کننده برای دولت دوم ترامپ نبود. این رسوایی همچنین نگاهی افشاگرانه به نحوه ارتباط مشاوران ارشد ترامپ در غیاب رئیسشان - و اینکه چه کسی حرف آخر را می‌زند - ارائه داد.

2024-10-13T001231Z_479340524_RC2CJAASUMOM_RTRMADP_3_USA-ELECTION-TRUMP-1024x683

پیام‌های چت گروهی منتشر شده نشان می‌دهد که قدرت ممکن است در دست استفان میلر باشد. میلر در طول دولت اول ترامپ به عنوان معمار سیاست‌های مهاجرتی بسیار بحث‌برانگیز خود نامی برای خود دست و پا کرد و به تشویق انگیزه‌های تندروانه‌تر رهبر ایالات متحده شهرت داشت. او اکنون به عنوان مشاور امنیت داخلی ترامپ و معاون رئیس دفتر کاخ سفید در امور سیاسی، به ویژه با هدایت اخراج‌های گسترده دولت و جنگ صلیبی علیه دانشگاه‌های برتر آمریکا، نفوذ بیشتری دارد.

میلر از اختیارات خود برای آزمایش علنی محدودیت‌های قدرت ریاست جمهوری ترامپ در درگیری دولت با دادگاه‌ها استفاده کرده است، که اخیراً با پرونده کیلمار آبرگو گارسیا، مردی اهل مریلند که به اشتباه به زندان السالوادور تبعید شد، همراه بوده است. دولت ترامپ ادعا می‌کند که ابرگو گارسیا عضو باند MS-13 است، ادعایی که او آن را رد می‌کند و هرگز به آن متهم نشده است. با این حال، دولت پیش از این نیز اذعان کرده بود که اخراج ابرگو گارسیا یک «خطای اداری» بوده است و احکام دادگاه، کاخ سفید را ملزم به «تسهیل» بازگشت او کرده است. میلر از این موضوع سرپیچی کرده است. او در مصاحبه‌ای با فاکس نیوز، در اقدامی گستاخانه که نفوذ او را نشان می‌دهد و می‌تواند زمینه را برای یک رویارویی حقوقی شدیدتر فراهم کند، به نظر می‌رسد یافته‌های دادگاه را رد کرده است. میلر اعلام کرد: «او به اشتباه به السالوادور فرستاده نشده است. این فرد به جای مناسب فرستاده شده بود».