ایکاش پایان این داستان هم مثل فیلمهای خودش بود
اکوایران: در فیلمهای داریوش مهرجویی همیشه یک قاب هست که از فیلمی به فیلم دیگر منتقل میشود. مردی با چهرهای معمولی، از قاب یک پنجره در ارتفاع، نظارهگر اتفاقات است.

این پلان کوتاه همیشه در اوج بحران و اتفاق فیلم جانمایی میشود؛ وقتی بلوریها به بیَل حمله کردهاند مرد از کدخدا میپرسد چه خبر شده؟ وقتی مهمان مامان آمده و غذا آماده نیست، وقتی حمید هامون در زندگی فروپاشیدهاش گم شده، وقتی علی در دایره مینا دارد تبدیل به هیولایی میشود که خون در شیشه میکند، وقتی که...
همیشه یک نفر با معمولیترین چهره، یک شهروند، بدون آلایش و حواسجمع، فارغ از هیاهو در حال نظاره کردن همه اتفاقات است. همانقدر که مامان حواسش هست که وقتی بالاخره شام مهمانی آماده شد باید سهم کارگرهای ساختمانی همسایه را با طناب و قرقره بدهد بالا. داریوش مهرجویی فیلمساز جزییات پنهانمانده و تصویرگر آدمهای به حاشیهرفته نیز حواسش به آدمهایی هست که در اتفاقات فیلمش سهمی ندارند اما در فیلمش جا دارند. حتی اندازه همان یک پلان منفرد. بیارتباط به پلانهای قبلی و بعدی اما به تنهایی معنادار.
شاید هیچکس در سینمای ایران به اندازه مهرجویی در به تصویر کشیدن افرادی از قشرهای مختلف جامعه موفق نبوده باشد. از ملّاک و بازاری تا وکیل و پزشک و پستچی. از روستاییان فیلم گاو و طبقه ضعیف حاشیهشهرنشین اجارهنشینها تا طبقه متوسط فیلم لیلا و طبقه نوروشنفکر هامون. کاراکتر اصلی مهرجویی گاهی پیشخدمت خانه اربابی - آقای هالو بوده، گاهی پارکبانی نارنجیپوش، گاهی هم هنرمندی گرفتار اعتیاد.
هیچ کس به اندازه مهرجویی در تصویر کردن آشفتگی و هرجومرج و رهایی چیره دست نیست. در میکس هیچ چیز برای رسیدن فیلم به جشنواره سر جایش نیست، اما عاقبت فیلم همراه با دلخوشی است. در مهمان مامان، پذیرایی از خواهرزاده و عروسش غیرممکن است، اما مهرجویی برایمان میسری میسازد. در اجارهنشینها خانه موضوع دعوا در سکانس پایانی ویران میشود اما همدلی همسایهها برای نجات همسایه معلول تهدل ما را خنک میکند. در سنتوری رهایی از اعتیاد با وجود ازدسترفتن عشق برای بیننده رضایت خاطر به همراه دارد و پایان هامون آرامش و سعادت حمید است.
مهرجویی در سینمایش همیشه راهی بلد است تا از دل هرجومرج و آشفتگی و ویرانی برای شخصیتهایش سعادتی بیرون بکشد. دیشب اما خبر این بود: «داریوش مهرجویی به همراه همسرش در ویلای شخصی خود در کرج به ضربات چاقو به قتل رسید». در دل این همه آشفتگی و فلاکت و رنجی که در اخبار چند وقت اخیر بود، این یکی دیگر از آن بدبختیهای است که نای ناله کردن هم برای آدم نمیگذارد. شاید اگر شروع یکی از فیلمهای داریوش با این خبر بود، میشد امید داشت که مهرجویی در ادامه آراممان کند...
رحمت خدا بر داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
اولین جزئیات از خسارات زلزله 5 ریشتری رشتخوار/ آمار مصدومان اعلام شد
-
ذوق صاحبان دنا و سورن
-
وزیر کار: دهکبندی خانوادهها تغییر میکند/ برای توزیع کالابرگ نیازمند تعریف منابع جدید هستیم
-
اتهام زنی تازه رئیس پنتاگون به ایران
-
جدیدترین نرخ رهن کامل در تهران؛ از جنوب تا شمال پایتخت چقدر باید پرداخت کرد؟
-
علت به تعویق افتادن مذاکرات ایران و آمریکا مشخص شد
-
افتتاح بخش جدید آزادراه تهران-شمال در شهریور ماه
-
درگیری مسلحانه پلیس با زورگیران در نارمک/ ماجرا چه بود؟
-
سقوط آزاد قیمت طلای جهانی