ترجمه: مسعود یوسف‌حصیرچین

 

دونالد ترامپ در دومین مراسم تحلیفش، خود را «آورندۀ صلح» جهانی معرفی کرد. اما تنها سه ماه بعد، ریاست‌جمهوری‌اش درگیر بحران‌های پیاپی شده است. ماه‌های پیش رو برای ترامپ فصل بحران خواهد بود؛ دورانی سرنوشت‌ساز که باید از میان سه جنگ داغ، یک جنگ سرد، یک جنگ بالقوه و یک جنگ تجاری راه خود را پیدا کند.

 او از نقطه‌ای آغاز کرده که خودش آن را به وجود آورده است: تصمیمات ترامپ باعث تضعیف اتحادهای آمریکا، تضعیف قدرت اقتصادی کشور و زیر سؤال رفتن کارآمدی استراتژیک آن شده‌اند.

جنگ اول همان است که ترامپ همیشه اطمینان داشت که می‌تواند تمامش کند: نبرد فاجعه‌بار در اوکراین. او گمان می‌کرد صلح‌سازی آسان خواهد بود ــ‌با تهدید روسیه به تحریم و وادار کردن اوکراین به چشم‌پوشی از سرزمین‌های از دست‌رفته. اما اهداف حداکثری ولادیمیر پوتین و باورش به اینکه به‌تدریج در حال پیروزی است، رسیدن به توافق را بسیار دشوار کرده است.

در هفته‌های پیش رو، ترامپ باید تصمیم بگیرد: یا روسیه را به‌طور واقعی تحت فشار بگذارد ــ‌از طریق تحریم‌های سخت‌تر نفتی و اقدامات اقتصادی قهری و همینطور ادامۀ حمایت نظامی و اطلاعاتی از اوکراین‌ــ یا عقب‌نشینی کند و اجازه دهد جنگ مسیر خود را برود. گزینۀ نخست برای رئیس‌جمهوری که اغلب به مسکو تمایل نشان داده و نسبت به کی‌یف بی‌اعتنایی کرده، ناخوشایند است. اما گزینۀ دوم، با افزایش خطر شکست اوکراین، می‌تواند امنیت اروپا و آیندۀ ناتو را به خطر بیندازد.

جنگ دوم در خاورمیانه در جریان است؛ جایی که آمریکا در حال بمباران حوثی‌های یمن است اما هنوز موفق به بازدارندگی نشده است. این جنگ در کنار جنگ سومی در جریان است: اسرائیل دوباره و این بار به امید نابودی حماس دست به حمله زده است. 

اما ممکن است این کارزارها مقدمه‌ای بر یک جنگ بزرگ‌تر بالقوه با ایران بر سر برنامۀ هسته‌ایش باشند. ظاهراً ترامپ میان دو رویکرد مردد است: یکی، سیاست حداقلی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای که شاید تهران بپذیرد‌ و دیگری، مجموعه‌ای از خواسته‌های بلندپروازانه مانند نابود کردن کامل برنامه هسته‌ای ایران ــ‌که احتمالاً ایران حتی با خطر درگیری هم آن را نخواهد پذیرفت.

زمان در حال گذر است. اگر تا اواسط تابستان توافقی حاصل نشود، ترامپ باید تصمیم بگیرد که آیا چراغ سبز برای حملۀ نظامی اسرائیل، آمریکا یا هر دو را بدهد یا نه. همچنین باید میان دو اولویت دیرینه یکی را انتخاب کند: جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای یا پرهیز از جنگی جدید در خاورمیانه.

و بعد از آن، نوبت به جنگ سرد جدید با چین می‌رسد. در آغاز دورۀ دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، پکن امیدوار به تحقق «توافق بزرگ» وعده‌داده‌شده از سوی ترامپ بود. اما اکنون تنش‌ها افزایش یافته‌اند: در میانۀ تنش‌های تجاری، چین اعلام کرده که تا آخر خواهد جنگید.

در همین حال، خطر برای تایوان نیز بیشتر شده، چون چین حلقه نظامی خود را تنگ‌تر می‌کند. دربارۀ روابط آمریکا و چین ترامپ باید یکی از این دو را انتخاب کند: یا با عقب‌نشینی از درگیری تجاری ضعف نشان دهد یا خود را برای رویارویی جامع‌تر، پرهزینه‌تر و خطرناک‌تر آماده کند.

و در نهایت، نباید جنگ تجاری وسیع‌تر را فراموش کرد. پس از آغاز آوریل با یک هفتۀ پرتنش تجاری، ترامپ ویرانگرترین تعرفه‌ها را علیه همه، جز چین‌، به تعویق انداخت. اما این تصمیم شاید فقط یک مهلت ۹۰ روزه برای اقتصاد جهانی باشد. هفته‌های آینده تعیین خواهند کرد که آیا ترامپ می‌تواند توافق‌هایی برای کاهش پایدار تنش‌ها به‌دست آورد یا خیر ــ‌یا شاید حتی، همان‌طور که وزیر خزانه‌داری اسکات بسنت گفته، کشورهای دوست را برای رقابت اقتصادی با پکن به صف کند.

میزان خطرات این وضعیت بسیار بالاست. این وضعیت، صلح و ثبات در نقاط کلیدی اوراسیا، سلامتِ اقتصاد جهانی و انسجام جامعۀ دموکراتیک را تحت تأثیر قرار می‌دهد. چنین چشم‌اندازی برای هر دولتی ترسناک خواهد بود. اما ترامپ این دوران سرنوشت‌ساز را با دو نقطه‌ضعف خودساخته آغاز کرده است.

اول، او عناصر کلیدی قدرت آمریکا را بر باد داده است. در حالت ایده‌آل، آمریکا باید با اقتصادی قدرتمند و اتحادهایی مستحکم وارد چنین مقطع حساسی می‌شد. اما ترامپ بازار بورس را سقوط داده، باعث فرار سرمایه‌ها شده و آمریکا را به سوی رکودی کاملاً قابل‌اجتناب کشانده است.

در همین حال، ناتو دچار بحران است؛ زیرا متحدان با کشوری طرفند که نسبت به اروپا بی‌تفاوت یا حتی خصمانه به‌نظر می‌رسد. دوستان آمریکا در سرتاسر جهان احتمالاً از رادیکال و بی‌ملاحظه شدن سیاست خارجی آمریکا شوکه شده‌اند. شاید سرکوب حوثی‌ها مقداری ترس در دل دشمنان آمریکا بیندازد اما با وجود همۀ حرف‌های ترامپ دربارۀ «عصر طلایی آمریکا»، کشورهای بسیاری اکنون آمریکا را یک ابرقدرت رو به افول می‌دانند.

دوم، مدیریت بحران حتی برای تیم‌های کارآمد هم چالش‌برانگیز است، در حالی که تیم ترامپ کارآمد هم به‌نظر نمی‌رسد. وزارت دفاع در بی‌نظمی‌ای قرار دارد که برای هر رئیس‌جمهور دیگری غیرقابل‌قبول بود. اجرای آشفته و سپس عقب‌نشینی از تعرفه‌ها، نشان دهندۀ رئیس‌جمهوری است که با سرنوشت اقتصادی کشورها بازی می‌کند. شورای امنیت ملی نیز، وقتی مشغول افشای اطلاعات محرمانه در اپلیکیشن سیگنال نیست، عملاً کارکرد خاصی ندارد.

این بی‌نظمی شاید ترامپ را اذیت نکند، چون خودش می‌گوید تمام تصمیمات را شخصاً می‌گیرد. اما او اکنون وارد دوره‌ای شده که ریاست‌جمهوری‌اش را تعریف خواهد کرد و سرنوشت نظام بین‌الملل را شکل خواهد داد. اگر ترامپ خود را جمع‌وجور نکند، آمریکا و جهان بهای سنگینی خواهند پرداخت